کانون روشنا ((نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری دانشگاه زنجان))

امام خامنه ای(مدظله العالی):
افشاگری و شفاف سازی ابعاد مختلف و برنامه های جنگ نرم از مواردیست که جزء وظیفه تک تک افسران جوان می باشد.
در جنگ نرم شما با خاکریز پنهان دشمن مواجه هستید.
خطوط و خط کشی ها در ان کاملا پنهان و غیر آشکار می باشد،
دشمن شناسی و تشخیص خودی و غیر خودی برای جامعه مشکل می باشد.
بنابراین باید در این زمینه دست به افشاگری و شفاف سازی زد.
و خاکریز خودی و غیر خودی را کامل مشخص کرد تا چهره نفاق نیز آشکار شود.
**********************************************
راه ما سخت است ، راهنما می خواهد
مسیر ما در امتداد شب است ، ((روشنا)) می خواهد
در میدانِ جنگ و جبهه و جهادِ علم
خونهایی چون خون مصطفای شهید می خواهد...

۳ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۳ ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم
فَمَا لَکُمْ فِی الْمُنَافِقِینَ فِئَتَیْنِ وَاللَّهُ أَرْکَسَهُم بِمَا کَسَبُوا أَتُرِیدُونَ أَن تَهْدُوا مَنْ أَضَلَّ اللَّهُ وَ مَن یُضْلِلِ اللَّهُ فَلَن تَجِدَ لَهُ سَبِیلًا

چرا درباره منافقین دو دسته شده‌اید؟! (بعضی جنگ با آنها را ممنوع، و بعضی مجاز می‌دانید.) در حالی که خداوند بخاطر اعمالشان، (افکار) آنها را کاملاً وارونه کرده است! آیا شما می‌خواهید کسانی را که خداوند (بر اثر اعمال زشتشان) گمراه کرده، هدایت کنید؟! در حالی که هر کس را خداوند گمراه کند، راهی برای او نخواهی یافت. (نساء 88)

  آری تاریخ تکرار می شود: « کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا». اما این بار مردان و زنان قبیله ی سلمان پاک ، با  بصیرت و خروش انقلابی علیه احفاد خبیث بنی امیه ، بار دیگر اقیانوس عظیم انقلاب اسلامی را از لوث حضور منافقین و اشباح دهه ی چهارم تصفیه خواهند نمود و به تاریخ اجازه ی تکرار تنهایی علی و به مسلخ رفتن حسین (علیهما سلام) را نخواهند داد.

 هر چند که مقام معظم رهبری با صبر علوی خود بارها و بارها تصریحاً و تلویحاً برادران سابق خود[سران فتنه] را به   بازگشت به آغوش باز نظام اسلامی تشویق نموده اند ولی ظاهراً اینان خود به طرد شدن مُصرّند ولذا باید بدانند که  گرچه با حرمت شکنی های بی سابقه ی خود در شب و روز عاشورای حسینی قلب آحاد امت مسلمان را جریحه   دارکردند اما بی شک با این جسارت های احمقانه آخرین تیرها را به سوی تابوت مخملی خود نشانه رفتند (الحمد   ... الذی جعل اعداءنا من الحمقاء)

در طی روز های اخیر شاهد برگزاری مراسم هایی در دانشگاه هستیم که فضا را برای حضور و سخنرانی افرادی فراهم کرده که این افراد با زنده کردن چهره خود در دانشگاه ها و با ابزار قرار دادن دانشجویان جهت نیل به اهداف سیاسی خود و با طرح مباحثی در مخالفت با اصل ولایت فقیه، رفع حصر سران فتنه  و زیر سئوال بردن نظام اسلامی قصد محک زدن جامعه و دانشگاه را دارند. درحالی که طبق بیانات مقام معظم رهبری:«جوان موتور محرک تحولات اجتماعی وتحولات سیاسی یک جامعه است.بخصوص جوان دانشجو.اما این غیر از این است که دانشگاه راجولانگاه گرایشهای سیاسی بکنیم که بعضیشان مخالف بااصل نظامند و یا مخالف با جهت گیریهای نظامند.»

اعضای کانون های دانشجویی این نوع برنامه ها و  پریشان‌گویی‌های بدون سند را نشان از ناامید شدن این جماعت  از گرفتن امتیازات غیرمشروع و غیرقانونی دانسته و ضمن محکومیت شدید این  سخنرانی ها در دانشگاه اعلام می دارد این برنامه ها از سوی افرادی که به ظاهر خود را دلسوز انقلاب و مردم میدانند جز ایجاد خسارت برای نظام اسلامی، هنجارشکنی در جامعه و چینش افکار پلید فتنه انگیز چیز دیگری ندارد و سکوت در مقابل این اظهارات ظلم به امام راحل، خون شهیدان و دستاوردهای نظام است.

ما دانشجویان ولایی و انقلابی  با ایمان به این که با تمام آنچه که نظام را مخدوش کند باید مقابله کرد، خواستار برخورد با حضور  چنین اشخاص معلوم الحال به دانشگاه و برگزاری چنین جلساتی می باشیم.

 

«کانون قران وعترت» «کانون نماز» «کانون فرهنگی هنری شهیدباهنر» «کانون بصیرت » «کانون انتظار» «کانون تسنیم »

۰ نظر ۳۱ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۳:۲۳

سلام آقا جان!

امیدوارم حالتان خوب باشد.

آنقدرخوب که دشمنانتان از حسودی بمیرند و از ترس خواب بر چشمانشان حرام باشد.

اگر از احوالات این سرباز کوچکتان خواستار باشید،خوبم؛دوستانم خیلی شلوغش میکنند.

یعنی در برابر جانبازی هایی که مدافعان این آب و خاک کرده اند،شاهرگ و حنجره و روده و معده من عددی نیست که بخواهد ناز کند…

هر چند که دکترها بگویند جراحی لازم دارد و خطرناک است و ممکن است چیزی از من نماند…

من نگران مسائل خطرناک تر هستم…

من میترسم از ایمان چیزی نماند.

آخر شنیده ام که پیامبر(ص) فرمودند: اگر امر به معروف و نهی از منکر ترک شود، خداوند دعاها را نمی شنود و بلا نازل میکند.

من خواستم جلوی بلا را بگیرم.

اما اینجا بعضی ها میگویند کار بدی کرده ام.

بعضی ها برای اینکه زورشان می آمد برای خرج بیمارستان کمک کنند میگفتند به تو چه ربطی داشت؟!!مملکت قانون و نیروی انتظامی دارد!

ولی آن شب اگر من جلو نمی رفتم، ناموس شیعه به تاراج میرفت ونیروی انتظامی خیلی دیر میرسید.

شاید هم اصلا نمی رسید…

یک آقای ریشوی تسبیح بدست وقتی فهمید من چکار کرده ام گفت : پسرم تو چرا دخالت کردی؟ قطعا رهبر مملکت هم راضی نبود خودت را به خطر بیندازی!

من از دوستانم خواهش کردم که از او برای خرج بیمارستان کمک نگیرند، ولی این سوال در ذهنم بوجود آمد که آقاجان واقعا شما راضی نیستید؟

آخر خودتان فرمودید امر به معروف و نهی از منکر مثل نماز شب واجب است.

آقاجان!بخدا دردهایی که میکشم به اندازه ی این درد که نکند کاری بر خلاف رضایت شما انجام داده باشم مرا اذیت نمیکند.

مگر خودتان بارها علت قیام امام حسین(ع) را امر به معروف و از منکر تشریح نفرمودید؟

مگر خودتان بارها نفرمودید که بهترین راه اصلاح جامعه تذکر لسانی است؟

یعنی تمام کسانی که مرا توبیخ کردند و ادعای انقلابی گری دارند حرف شمارا نمی فهمند؟

یعنی شما اینقدر بین ما غریب هستید؟؟

رهبرم!جان من و هزاران چون من فدای غربتت.

بخدا که دردهای خودم در برابر درد های شما فراموشم میشود که چگونه مرگ غیرت و جوانمردی را به سوگ مینشینید.

آقا جان!من و هزاران من در برابر درد های شما ساکت نمی نشینیم و اگر بارها شاهرگمان را بزنند و هیچ ارگانی خرج مداوایمان را ندهد بازهم نمی گذاریم رگ غیرت و ایمان در کوچه های شهرمان بخشکد.

بشکست اگر دل من بفدای چشم مستت
سر خمَ می سلامت شکند اگر سبویی


۰ نظر ۰۷ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۰:۲۲

تعریفش را از برادرم که همرزم او بود زیاد شنیده بودم، یک‌بار یکی از نوارهایش را گوش دادم؛ حالت عجیبی داشت...

از آنچه فکر می‌کردم زیباتر بود؛

نوایی ملکوتی داشت؛

بعد از آن همیشه در حجره به همراه دیگر طلبه‌ها نوارهایش را گوش می‌کردیم.

بسیاری از دوستان مجذوب صدای او بودند، دعای کمیل و توسل او مسیر زندگی خیلی از افراد را عوض کرد.

شب بود که به همراه چند نفر از دوستان دور هم نشسته بودیم، دعای توسل شهید تورجی زاده در حال پخش بود، هر کس در حال خودش بود، صدای در آمد بلند شدم و در را باز کردم، در نهایت تعجب دیدم استاد گرامی ما حضرت آیت الله جوادی آملی پشت در است؛ با خوشحالی گفتم بفرمایید.

ایشان هم در نهایت ادب قبول کردند و وارد شدند، البته قبلاً هم به حجره‌ها و طلبه‌هایشان سر می‌زدند.

سریع ضبط را خاموش کردیم، استاد در گوشه‌ای از اتاق نشستند، بعد گفتند :

اگر مشکلی نیست ضبط را روشن کنید.

صدای سوزناک و نوای ملکوتی او در حال پخش بود.

استاد پرسیدند: اسم ایشان چیست؟

گفتم : محمد رضا تورجی زاده.

استاد پس از کمی مکث فرمودند :

ایشان (در عشق خدا) سوخته است.

گفتم : ایشان شهید شده. فرمانده گردان یا زهرا (سلام الله علیها) هم بوده.

استاد ادامه داد:

ایشان قبل از شهادت سوخته بوده...


                                                                                                                ((به نقل از شهید سید محمد حسین نواب))




پ.ن:پنجم ام اردیبهشت سالروز پر کشیدن و آسمانی شدن سرباز و محب واقعی حضرت زهرا(س) شهید محمدرضا تورجی زاده گرامی باد

۱ نظر ۰۵ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۲:۳۰