فرهنگ را میگویم؛ همانی که آقایمان سالهاست دغدغهاش را دارند و با مناسبت و بیمناسبت از آن میگویند، همانی که از نگرانیش شبها از خواب برمیخیزند.
بار اول نبود که میشنیدیم. بارها
گفته بود. سال هاست که میگوید، ولی کو گوش شنوا؟!
بارها گفت از سیاست مهمتر است و به جای باند بازی و سیاسی بازی به آن بپردازید، ولی آقایان باز به باندبازی و سیاسی کاری و جانبداری به ناحق از جناح خود و زدن جناح مقابل پرداختند و خود ما دانشجویان از فعالیت سیاسی در دانشگاه مناظره گذاشتن را یاد گرفتیم و راستی و چپی را در رینگ انداختیم تا مثل کشتی کج گیران به جان هم بیفتند و ما طرف خودمان را تشویق کنیم و طرف مقابل را هو، ولی نتیجه چه؟ هیچ!
بار اول نبود که میشنیدیم. بارها گفته بود.
سال هاست که میگوید ولی کو گوش شنوا؟!
بارها گفت از اقتصاد هم مهمتر است. حتی آن زمان که گفت به غیر از اقشار ضعیف جامعه نگرانی دیگری درباره اقتصاد ندارم. گفته بود که کلید حل مشکلات، اقتصادی است و بدون در نظر گرفتن آن اقتصاد هم به مشکل بر میخورد، ولی مسئولان گوش ندادند. گفتند سرمایه داری راه نجات است و ما باید ژاپن اسلامی داشته باشیم! حرف گوش ندادند. اسلامی - ایرانی بودن را فراموش کردند. سنتمان را فراموش کردند. چشمشان به دست دیگران بود و نتیجهاش را دیدند. آن زمان هم گفته بود چه برسد به الان که اقتصاد خود معضل بزرگی است، ولی باز میگوید از اقتصاد هم مهمتر است.