کانون روشنا ((نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری دانشگاه زنجان))

امام خامنه ای(مدظله العالی):
افشاگری و شفاف سازی ابعاد مختلف و برنامه های جنگ نرم از مواردیست که جزء وظیفه تک تک افسران جوان می باشد.
در جنگ نرم شما با خاکریز پنهان دشمن مواجه هستید.
خطوط و خط کشی ها در ان کاملا پنهان و غیر آشکار می باشد،
دشمن شناسی و تشخیص خودی و غیر خودی برای جامعه مشکل می باشد.
بنابراین باید در این زمینه دست به افشاگری و شفاف سازی زد.
و خاکریز خودی و غیر خودی را کامل مشخص کرد تا چهره نفاق نیز آشکار شود.
**********************************************
راه ما سخت است ، راهنما می خواهد
مسیر ما در امتداد شب است ، ((روشنا)) می خواهد
در میدانِ جنگ و جبهه و جهادِ علم
خونهایی چون خون مصطفای شهید می خواهد...

۲۱ مطلب با موضوع «شهدا» ثبت شده است

زینب (سلام الله علیها)،
و چه می دانی که زینب(سلام الله علیها) کیست،
زینب در کربلا و اسارت خاموش نشد،
بلکه نوری برافروخت که اسلام راستین را به همه نشان داد.

لبنان،
و چه میدانی که لبنان چیست،
لبنان با جنگ و اشغال و فتنه گم نشد،
بلکه گروهی را پرورش داد که بازوی توانمند اسلام راستین شدند.


 
شهید،
و چه میدانی شهید کیست،
آنکه زندگی راحت و همسر و فرزندانش دست و پای او را نبست،
بلکه آزادانه امنیت و افتخار و سربلندی برای مردمش آفرید،

۰ نظر ۰۶ بهمن ۹۳ ، ۱۱:۱۲

باکی نداشت از ریخته شدن خونش شهید... وقتی که فهمید که خونش آبیاری می کند ریشه اسلام را...


۰ نظر ۱۲ آذر ۹۳ ، ۱۷:۵۵

می‌نویسم “کانال”… هر کس یاد چیزی می افتد …گرمایی ها : یاد کولر می‌افتند، دیپلمات‌ها : یاد سوئز، سیاستمداران : یاد رسانه‌های ارتباط جمعی!

اما آنها که با تشنگی و عطش آشنایی دارند، کانال برایشان واژه درد آوریست… کانال برایشان تداعی کننده‌ی کانال “کمیل” و گردان “حنظله” است… خدا را شکر رهبرم می فهمد زبان مرا… 


۰ نظر ۰۹ آذر ۹۳ ، ۲۰:۲۶

می گفت در هر قضیـه ای گیر کردید دو رکعت نمــاز بخوانید و تقدیم کنید بـه یکی از ائمـه مطمئـن باشید کـه کارتان راه میفتد اعتقاد خاصی بـه ایـن دو رکعت نمــاز داشت♥●•٠·˙ 【شهیــد دکتر مجید شهریاری】



راستش وقتی شنیدم دوستان برنامه ای این جوری دارن ، خودم هم نمی دونستم قراره چی بگم . در هر صورت

من تشکر میکنم و واقعاً خودم را لایق این محبت دوستان نمیدونم . شاید این لطف الهی در حق ما باشه که

نقایص و بدی های ما را می پو شونه و آنچه که ما هستیم را در واقع دیگران نمی دونن و از ما تلقی بهتری دارن.

دعای کمیل جمله ای دارد که وقتی نشسته بودم به یادم آمد « کم من قبیحٍ سترته و کم من ثناءٍ جمیل لست

اهلا ً له نشرته» خدایا من چقدر بدی هایی دارم که تو انها را پوشاندی و...
۰ نظر ۰۶ آذر ۹۳ ، ۱۴:۰۲

زندگی در فضای مجازی، چشم آدم را به چه واقعیت‌هایی که نمی‌بندد.

یک چیزهایی هست که در گوگل نباید سرچ کرد، بلکه باید در همین خیابان‌های شهر، دنبالش بگردی.

تا بدانی هنوز «مادر شهید» هست، باید پنجشنبه‌ها دقت مضاعف کنی در کوچه‌پس‌کوچه‌های شهر.

رد عشق را در اینترنت نمی‌توان گرفت لیکن در کوچه‌های شهیدداده، هنوز هم خبرهایی هست.

فضای حقیقی اینجاست؛ جایی که «حقیقت» با همه وسعتش درون زنبیل یک مادر شهید جا می‌شود.

در جست‌وجوی «انسان» گاه باید دنبال یک اتوبوس راه افتاد، اتوبوسی که جز «بهشت» مقصد دیگری ندارد.

“آنچه از سرخی خون شهدا، محکم‌تر صورت دشمن را می‌نوازد، قرار پنجشنبه‌های مادران شهدا در بهشت زهراست.”

حسین قدیانی-قطعه 26


۱ نظر ۰۱ آبان ۹۳ ، ۲۰:۱۷

جمعی از فعالین فرهنگی دانشگاه زنجان صبح پنجشبه به مناسبت دهه ولایت با شرکت در برنامه کوه گشت(گاوازنگ) و حضور بر سرمزار شهدای گمنام با شهداو ولایت تجدید عهد و میثاق کردند.
این مراسم که به میزبانی کانون فرهنگی اجتماعی شهید باهنر(ره) نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری برگزار شد با قرائت زیارت عاشورا و مداحی همراه بود و در ادامه حجت الاسلام محمدی به سخنرانی درباره ولایت پذیری پرداختند.
ختم صلوات و پخش بروشور های(( درکوه بی نشان ها)) و برگزاری پاتوق کتاب و امانت دادن کتاب هایی با محتوای دفاع مقدس و مذهبی ومهدویت و... در راستای ترویج فرهنگ کتاب و کتاب خوانی از دیگر برنامه های فرهنگی های این مراسم بود.
همچنین از حاضرین در برنامه با صرف صبحانه پذیرایی گردید.

میهمانمان نبودند آلاله ها....

که میزبانمان بودند....
پذیرایمان بودند با گرمی

و ما دست خالی به بزم میهمانیشان رفتیم و البته شرمنده...









۰ نظر ۲۳ مهر ۹۳ ، ۱۹:۴۶

أین َ عمار؟

نیمه‏ هاى شب بود که نهج البلاغه می ‏خواند.                                   

 من نگاه کردم به ایشان، دیدم چهره ‏اش برافروخته شده و دارد اشک می ریزد...

زیر چشم، شماره صفحه نهج البلاغه را نگاه کردم و به ذهن سپردم پس از مدتى، سید حسین نهج البلاغه را بست و براى استراحت به بیرون رفت.

من صفحه نهج البلاغه را باز کردم، دیدم همان خطبه ‏اى است که حضرت على (ع) در فراق یاران باوفایش ناله می ‏کند و میفرماید:

أین َ عمار؟ أین َ ذوالشهادتین؟ کجاست عمار؟ کجاست... 


 ((خاطره ای  از شهبد علم الهدی به نقل از حاج صادق آهنگران))


                                                                                                       


۰ نظر ۰۲ مهر ۹۳ ، ۲۰:۳۱

سلام آقا جان!

امیدوارم حالتان خوب باشد.

آنقدرخوب که دشمنانتان از حسودی بمیرند و از ترس خواب بر چشمانشان حرام باشد.

اگر از احوالات این سرباز کوچکتان خواستار باشید،خوبم؛دوستانم خیلی شلوغش میکنند.

یعنی در برابر جانبازی هایی که مدافعان این آب و خاک کرده اند،شاهرگ و حنجره و روده و معده من عددی نیست که بخواهد ناز کند…

هر چند که دکترها بگویند جراحی لازم دارد و خطرناک است و ممکن است چیزی از من نماند…

من نگران مسائل خطرناک تر هستم…

من میترسم از ایمان چیزی نماند.

آخر شنیده ام که پیامبر(ص) فرمودند: اگر امر به معروف و نهی از منکر ترک شود، خداوند دعاها را نمی شنود و بلا نازل میکند.

من خواستم جلوی بلا را بگیرم.

اما اینجا بعضی ها میگویند کار بدی کرده ام.

بعضی ها برای اینکه زورشان می آمد برای خرج بیمارستان کمک کنند میگفتند به تو چه ربطی داشت؟!!مملکت قانون و نیروی انتظامی دارد!

ولی آن شب اگر من جلو نمی رفتم، ناموس شیعه به تاراج میرفت ونیروی انتظامی خیلی دیر میرسید.

شاید هم اصلا نمی رسید…

یک آقای ریشوی تسبیح بدست وقتی فهمید من چکار کرده ام گفت : پسرم تو چرا دخالت کردی؟ قطعا رهبر مملکت هم راضی نبود خودت را به خطر بیندازی!

من از دوستانم خواهش کردم که از او برای خرج بیمارستان کمک نگیرند، ولی این سوال در ذهنم بوجود آمد که آقاجان واقعا شما راضی نیستید؟

آخر خودتان فرمودید امر به معروف و نهی از منکر مثل نماز شب واجب است.

آقاجان!بخدا دردهایی که میکشم به اندازه ی این درد که نکند کاری بر خلاف رضایت شما انجام داده باشم مرا اذیت نمیکند.

مگر خودتان بارها علت قیام امام حسین(ع) را امر به معروف و از منکر تشریح نفرمودید؟

مگر خودتان بارها نفرمودید که بهترین راه اصلاح جامعه تذکر لسانی است؟

یعنی تمام کسانی که مرا توبیخ کردند و ادعای انقلابی گری دارند حرف شمارا نمی فهمند؟

یعنی شما اینقدر بین ما غریب هستید؟؟

رهبرم!جان من و هزاران چون من فدای غربتت.

بخدا که دردهای خودم در برابر درد های شما فراموشم میشود که چگونه مرگ غیرت و جوانمردی را به سوگ مینشینید.

آقا جان!من و هزاران من در برابر درد های شما ساکت نمی نشینیم و اگر بارها شاهرگمان را بزنند و هیچ ارگانی خرج مداوایمان را ندهد بازهم نمی گذاریم رگ غیرت و ایمان در کوچه های شهرمان بخشکد.

بشکست اگر دل من بفدای چشم مستت
سر خمَ می سلامت شکند اگر سبویی


۰ نظر ۰۷ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۰:۲۲

تعریفش را از برادرم که همرزم او بود زیاد شنیده بودم، یک‌بار یکی از نوارهایش را گوش دادم؛ حالت عجیبی داشت...

از آنچه فکر می‌کردم زیباتر بود؛

نوایی ملکوتی داشت؛

بعد از آن همیشه در حجره به همراه دیگر طلبه‌ها نوارهایش را گوش می‌کردیم.

بسیاری از دوستان مجذوب صدای او بودند، دعای کمیل و توسل او مسیر زندگی خیلی از افراد را عوض کرد.

شب بود که به همراه چند نفر از دوستان دور هم نشسته بودیم، دعای توسل شهید تورجی زاده در حال پخش بود، هر کس در حال خودش بود، صدای در آمد بلند شدم و در را باز کردم، در نهایت تعجب دیدم استاد گرامی ما حضرت آیت الله جوادی آملی پشت در است؛ با خوشحالی گفتم بفرمایید.

ایشان هم در نهایت ادب قبول کردند و وارد شدند، البته قبلاً هم به حجره‌ها و طلبه‌هایشان سر می‌زدند.

سریع ضبط را خاموش کردیم، استاد در گوشه‌ای از اتاق نشستند، بعد گفتند :

اگر مشکلی نیست ضبط را روشن کنید.

صدای سوزناک و نوای ملکوتی او در حال پخش بود.

استاد پرسیدند: اسم ایشان چیست؟

گفتم : محمد رضا تورجی زاده.

استاد پس از کمی مکث فرمودند :

ایشان (در عشق خدا) سوخته است.

گفتم : ایشان شهید شده. فرمانده گردان یا زهرا (سلام الله علیها) هم بوده.

استاد ادامه داد:

ایشان قبل از شهادت سوخته بوده...


                                                                                                                ((به نقل از شهید سید محمد حسین نواب))




پ.ن:پنجم ام اردیبهشت سالروز پر کشیدن و آسمانی شدن سرباز و محب واقعی حضرت زهرا(س) شهید محمدرضا تورجی زاده گرامی باد

۱ نظر ۰۵ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۲:۳۰

خیلی اشکش را نگه می داشت  توی چشمش ، همسرش فقط یکبار گریه اش را دید ، وقتی امام رحلت کرد.
دوستش می گفت: « ما که توی نماز قنوت میگیریم از خدا می خواهیم که خیر دنیا و آخرت را به ما اعطا کند و یا هر حاجت دیگری که برای خودمان باشد اما صیاد تو قنوتش هیچ چیزی برای خودش نمی خواست.
بارها می شنیدم که می گفت ( اللهم احفظ قاعدنا الخامنه ای ) بلند هم می گفت از ته دل ...»

۰ نظر ۱۹ فروردين ۹۳ ، ۲۳:۴۴