نوشته پشت جلد کتاب" من مادر مصطفی": من همین مصطفایی رو که الان هست می خواستم، نه مصطفای ترسو که از ترس جونش کارشو ول کنه. اندازه دوس داشتنم به قدریه که الان اگه قدرت داشته باشم بچه‌ام رو پس بگیرم، می‌گیرم.
ولی با همه علاقه ای که بهش داشتم، مرد بودنشو دوست داشتم.
محکم بودنش رو دوست داشتم.
هدفشو دوست داشتم…
مهجوریت قرآن تنها از آن وجه نیست که در طاقچه ها محبوس مانده است...
بلکه
وجه بسیار دردناک تر مهجوریت قرآن در آنجاست که اکثر کسانی که به آیات قرآن
استناد می کنند برای اثبات پیش داوری های خویش است که به سراغ آن می روند...
سید مرتضی آوینی
- خط نستعلیق مشترکاً: محمدتقی نصیری مشاهده اثر
عاطفه مرتضی پور مشاهده اثر
- خط شکسته نستعلیق مشترکاً: رحیم دودانگه مشاهده اثر
اکبر غیبی فطرت مشاهده اثر
- خط ثلث : رباب محبی مشاهده اثر
عکاسی: زهرا عبدالحسینی مشاهده اثر
زینب آقازاده مشاهده اثر
طراحی: بدلیل عدم احراز شرایط، آثار داوری نگردید
ندیده ای گل شکفته را می چینند، ولی غنچه به حیاتش همچنان ادامه می دهد...
می دانی چرا طلا را در صندوق مخفی می کنند اما چیزهای بی ارزش را نه...
دیده ای که عمر میوه ی با پوست چقدر بیشتر از میوه ی بی پوست است...
تا حالا فکر کرده ای چرا حراجی ها هیچ وقت طلاها را حراج نکرده اند امّا سیب زمینی و پیاز هر روز حراج می شود...
آن روز دیدی که باغبان دور گل ها حصار می کشید اما به علف های هرز کاری نداشت...
تفکر نکردی که چرا از هزاران دانه ی شن عمق دریاها یکی مروارید می شود...
همه ی این ها یعنی اینکه طبیعت هم به ما درس حجاب می دهد...
منبع: کتاب تمنای وصال نوشته حسن محمودی