کانون روشنا ((نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری دانشگاه زنجان))

امام خامنه ای(مدظله العالی):
افشاگری و شفاف سازی ابعاد مختلف و برنامه های جنگ نرم از مواردیست که جزء وظیفه تک تک افسران جوان می باشد.
در جنگ نرم شما با خاکریز پنهان دشمن مواجه هستید.
خطوط و خط کشی ها در ان کاملا پنهان و غیر آشکار می باشد،
دشمن شناسی و تشخیص خودی و غیر خودی برای جامعه مشکل می باشد.
بنابراین باید در این زمینه دست به افشاگری و شفاف سازی زد.
و خاکریز خودی و غیر خودی را کامل مشخص کرد تا چهره نفاق نیز آشکار شود.
**********************************************
راه ما سخت است ، راهنما می خواهد
مسیر ما در امتداد شب است ، ((روشنا)) می خواهد
در میدانِ جنگ و جبهه و جهادِ علم
خونهایی چون خون مصطفای شهید می خواهد...

۱۵ مطلب با موضوع «فرهنگی» ثبت شده است

زندگی در فضای مجازی، چشم آدم را به چه واقعیت‌هایی که نمی‌بندد.

یک چیزهایی هست که در گوگل نباید سرچ کرد، بلکه باید در همین خیابان‌های شهر، دنبالش بگردی.

تا بدانی هنوز «مادر شهید» هست، باید پنجشنبه‌ها دقت مضاعف کنی در کوچه‌پس‌کوچه‌های شهر.

رد عشق را در اینترنت نمی‌توان گرفت لیکن در کوچه‌های شهیدداده، هنوز هم خبرهایی هست.

فضای حقیقی اینجاست؛ جایی که «حقیقت» با همه وسعتش درون زنبیل یک مادر شهید جا می‌شود.

در جست‌وجوی «انسان» گاه باید دنبال یک اتوبوس راه افتاد، اتوبوسی که جز «بهشت» مقصد دیگری ندارد.

“آنچه از سرخی خون شهدا، محکم‌تر صورت دشمن را می‌نوازد، قرار پنجشنبه‌های مادران شهدا در بهشت زهراست.”

حسین قدیانی-قطعه 26


۱ نظر ۰۱ آبان ۹۳ ، ۲۰:۱۷


۰ نظر ۲۳ مهر ۹۳ ، ۲۰:۰۷

جمعی از فعالین فرهنگی دانشگاه زنجان صبح پنجشبه به مناسبت دهه ولایت با شرکت در برنامه کوه گشت(گاوازنگ) و حضور بر سرمزار شهدای گمنام با شهداو ولایت تجدید عهد و میثاق کردند.
این مراسم که به میزبانی کانون فرهنگی اجتماعی شهید باهنر(ره) نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری برگزار شد با قرائت زیارت عاشورا و مداحی همراه بود و در ادامه حجت الاسلام محمدی به سخنرانی درباره ولایت پذیری پرداختند.
ختم صلوات و پخش بروشور های(( درکوه بی نشان ها)) و برگزاری پاتوق کتاب و امانت دادن کتاب هایی با محتوای دفاع مقدس و مذهبی ومهدویت و... در راستای ترویج فرهنگ کتاب و کتاب خوانی از دیگر برنامه های فرهنگی های این مراسم بود.
همچنین از حاضرین در برنامه با صرف صبحانه پذیرایی گردید.

میهمانمان نبودند آلاله ها....

که میزبانمان بودند....
پذیرایمان بودند با گرمی

و ما دست خالی به بزم میهمانیشان رفتیم و البته شرمنده...









۰ نظر ۲۳ مهر ۹۳ ، ۱۹:۴۶

فرهنگ را می‌گویم؛ همانی که آقایمان سال‌هاست دغدغه‌اش را دارند و با مناسبت و بی‌مناسبت از آن می‌گویند، همانی که از نگرانیش شب‌ها از خواب برمی‌خیزند.

بار اول نبود که می‌شنیدیم. بار‌ها گفته بود. سال هاست که می‌گوید، ولی کو گوش شنوا؟!

بار‌ها گفت از سیاست مهم‌تر است و به جای باند بازی و سیاسی بازی به آن بپردازید، ولی آقایان باز به باندبازی و سیاسی کاری و جانبداری به نا‌حق از جناح خود و زدن جناح مقابل پرداختند و خود ما دانشجویان از فعالیت سیاسی در دانشگاه مناظره گذاشتن را یاد گرفتیم و راستی و چپی را در رینگ انداختیم تا مثل کشتی کج گیران به جان هم بیفتند و ما طرف خودمان را تشویق کنیم و طرف مقابل را هو، ولی نتیجه چه؟ هیچ!

بار اول نبود که می‌شنیدیم. بار‌ها گفته بود.

سال هاست که می‌گوید ولی کو گوش شنوا؟!



بار‌ها گفت از اقتصاد هم مهم‌تر است. حتی آن زمان که گفت به غیر از اقشار ضعیف جامعه نگرانی دیگری درباره اقتصاد ندارم. گفته بود که کلید حل مشکلات، اقتصادی است و بدون در نظر گرفتن آن اقتصاد هم به مشکل بر می‌خورد، ولی مسئولان گوش ندادند. گفتند سرمایه داری راه نجات است و ما باید ژاپن اسلامی داشته باشیم! حرف گوش ندادند. اسلامی - ایرانی بودن را فراموش کردند. سنتمان را فراموش کردند. چشمشان به دست دیگران بود و نتیجه‌اش را دیدند. آن زمان هم گفته بود چه برسد به الان که اقتصاد خود معضل بزرگی است، ولی باز می‌گوید از اقتصاد هم مهم‌تر است.

۰ نظر ۲۳ مهر ۹۳ ، ۱۹:۱۰

مثل هر روز خسته از دانشگاه بر می گشتم و توی پیاده روی شلوغی که سوسوی چراغ های تبلیغاتی مغازه هاش چشم عابر ها رو خیره می کرد با صلابت و سر بلند بدون توجه به افرادی که از کنارم رد می شدند به سمت خونه می رفتم که یکدفعه پیاده روی شلوغ در نقطه ای کچل شد و حس ششمم بهم گفت یکی داره نگاهت می کنه.

چشام رو چرخوندم و نگاهم گره خورد به نگاه دختر خانمی که حسابی بزک کرده بود و حجاب مناسبی نداشت و روسریش رو شل کرده بود و دنبال نگاهی می گشت که نگاهش کنه.


نمیدونم چی شد یاد حدیث پیامبر(ص) افتادم که فرمودند: «اگر کسی برسد به ناموس مردمی که در کوچه رد می شود به حرمت حرف خداچشمش را زمین بگذارد، خداوند به آنچه در کره ی زمین خلق کرده است،به ملائک می گوید برایش ثواب بنویسند» افتادم و چشمام رو ازش برداشتم و خیره کردم به سنگ فرش پیاده رو. به چند قدمی دختر بدحجاب که رسیدم و دوباره چشمام رو بالا گرفتم و  چشمام رو به نقطه ای دور خیره کردم ولی با گوشه چشمام حواسم بهش بود که متوجه شدم تند تند داره موهاش رو میده عقب و روسریش رو سفت می کنه...

فهمیدم ناخواسته با حفظ نگاهم باعث شده بودم اون دختر بد حجاب متوجه اشتباهش بشه و حجابش رو درست کنه. امر به معروف حتماً نباید زبانی باشه بلکه با اعمال و رفتارمون هم میتونیم امر به معروف کنیم...

منبع: معبرسایبری فندرسک

۰ نظر ۱۱ شهریور ۹۳ ، ۰۰:۵۸